::تـفريحي::(ایستگاه خنده)

مطالب جالب.خنده دار.مطالب فیس بوکی.خبرهای طنز داغ داغ

  1- یارو کف دستش میخاره میگه پول داره واسم میرسه
گوشش میخاره میگه پول داره میره
ولی اصلا فکر نمی کنه کثیفه و باید بره حموم!


2- تو پارک ملت باباهه به گوزنه غذا میداد، بزه از اون دور دویده اومده غذا بخوره
پسره از باباش میپرسه: بابا این چیه؟
باباهه میگه: باباجون بچشه!


3- طرف پیاز سرخ می کنه بوی ماهی بره
بعد اسفند دود می کنه بوی پیاز بره
بعد پنجره باز میذاره بوی اسفند بره!
تازه کلی هم خوشحاله از این ابتکارش


4- بعضی وقتا دلتون یه چیزی میگه عقلتون یه چیز دیگه.
هر دوشون غلط زیادی می کنن!
شما فقط توجه کن زنت چی میگه.


5- دلنوشته بعضی از دختران مجرد:
از کلاس اول خواندیم آن مرد آمد. آن مرد با اسب آمد.
ما که ترشیدیم، مرتیکه با خر هم نیامد و باز هم بابا نان داد!


6- یادش بخیر قدیما بهار که میشد ...
همش منتظر کهنه فروشایی بودیم که جوجه می فروختن!
آآآی دمپایی بیار جوجه ببر


7- یاد اون روزایی بخیر که تنها دلواپسیمون لو رفتن جای آشغال شکلاتایی بود که یواشکی خورده بودیم و قایم کرده بودیم


8- قدیما فیس بوک و فتوشاپ نبود، دخترا با شُله زرد شوهر پیدا میکردن!


9- پسر داییم امتحان فارسی داشته، مخالف پیروزی رو نوشته استقلال!


10- از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمی شی، پیر می شی


11- چرا سکه 25 تومنی گرون نمی شه؟ این همه با خون دل قلک پر کردما


12- پسرخالم معدلش شده 19.42، سه روزه رفته تو اتاق درو رو خودش بسته
من همسن این بودم 12 می شدم تا خونه با کیف روپایی می زدم


13- هر مغازه ای می رم، دست رو هر چی می ذارم یارو می گه اتفاقا من واسه خواهر خودم اینو ورداشتم خیلی راضیه


14- دستمو بریدم رو لباسم یه لکه خون ریخته، شستمش پاک نشده.
به مامانم می گم خون با چی پاک می شه؟
از اون اتاق داد زده: خون فقط با خون پاک می شه!


15- یکی از فک و فامیلا می گفت:
فیلم عروسیمو برعکس که می بینم خیلی حال می ده،
زنم حلقشو درمیاره می ده بهم و می ره خونه باباش


16- خسیسه صبح از خواب پا میشه به زنش میگه: خانوم دوتا تخم مرغ بپز من میرم بالا پشت بوم این آنتنو درست کنم. میره بالا پشت بوم پاش لیز می خوره میُفته پایین. وسط راه که داشته میفتاده داد می زنه: خانوم یکی بپز ... یکی بپز!


17- به مامان بزرگم می گم یه جمله خبری بگو، می گه: نوه م خنگه.
می گم سوالی بگو، می گه نوه م خنگ بود و من نمی دونستم؟
می گم امری بگو، می گه خنگیتو تابلو نکن!
می گم میشه خنگ توشون نباشه؟ میگه اونوقت میشه نوه یکی دیگه نه نوه من!


18- یادش بخیر یه زمانی تو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که:
تو اجازه بگیر برو بیرون منم دو دقیقه دیه میام!
بعد معلمه می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو ...
من که حلالشون نمی کنم!


19- موضوع انشای این روزهای مدارس کشور: 
علم بهتر است یا پراید


20- برنامه ریزیام رو کاغذ مث برنامه روزانه مرحوم دکتر حسابیه ولی تو عمل مثل کریم آبمنگول زندگی می کنم


21- خونه دایی دعوت بودیم. من یه کم بعد از بقیه رسیدم. وقتی رفتم تو دیدم همه دارن فیلم می بینن. با صدای بلند گفتم سلام ... بعد یارو توی فیلمه به طور اتفاقی گفت سلام و زهر مار مرتیکه! همه از خنده کف سالن پهن شدن


22- تا چند سال دیگه تعداد خواننده ها از شنونده ها بیشتر میشه
بعد تو سایت های موزیک اسم شنونده های جدید رو میذارن


23- خوشبخت ترین آدم ها اونایی هستن که این جمله رو می شنوند: «عیب نداره، با هم درستش می کنیم.»


24- 26 سالمه، واسه خودم مردی شدم، سیبیل دارم، صبا می رم نون می گیرم واسه خونه، ولی هنوز شیرینی و آجیل رو ازم قایم می کنن


25- کتلت، کوکوئیه که هدفش این بوده که کبا بکوبیده بشه ولی مشکلات زندگی مانع شدن بیشتر پیشرفت کنه


26- «من» و «اون روی سگم» و «کودک درونم» یه خانواده ایم


27- سیزده سالم بود می خواستم خودکشی کنم، هر چی قرص تو خونه بود خوردم ... سرماخوردگیم خوب شد!


28- دقایقی پیش مامانم سراسیمه اومده تو اتاقم می گه:
یه بسته گوشت از فریزر کم شده تو برنداشتی؟
خب مادر من، من گربه ام؟ درنده ام؟ چی ام که فکر کردی یه بسته گوشت خام و یخ زده رو می تونم برداشته باشم؟


29- آن شرلی هم نشدیم یکی ازمون بپرسه:
تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت!

[ چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:,

] [ 19:25 ] [ raha ]

[ ]

  بچه های دانشگا رو از روی محل نشستن سر کلاس طبقه بندی میکنم :

ردیف اول : حال به هم زن !

وسطی ها : یه سلام علیکی داریم !

ته کلاس : دمشون گرم !

اونایی که اصن کلاس نمیان : اینا رفیقمن !

[ چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:,

] [ 19:22 ] [ raha ]

[ ]

 همسر آینده ام :


می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم !

اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی،
فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی ...!

اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند”داماد سر است!” و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود !

اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به این خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم !

اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است که خود را در خانه ای به تو بسپارم که تا آخر عمر در و دیوارآن، خاطره اش را برایم حفظ کنند و هرگوشه اش یادآور تو و آن شب باشد !

اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو داده باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بوده ای !

اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر این است که از عشق بازی کنار دریا خوشم می آید… جلوی چشم همه هم که نمیشود !

اگر می گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا واقعا "به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است”؟! اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را پیدا کنم، پس چه کسی کمکم کند؟

اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر برایم عزیزی !
و بالاخره….

اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این است که به من ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری وعشقمان فارغ ازرنگ و ریای مادیات است !

 

[ چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:,

] [ 19:20 ] [ raha ]

[ ]

  ﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﻃﺮﻑ ﺩﻭ ﺷﺨﺼﯿﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﺯﺭﺕ ﻭ ﺯﺭﺕ ﻣﯿﺰﺩ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﮑﺸﺖ ﯾﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﻋﯿﻦ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ
ﮔﻮﮔﻮﻟﯽ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﮕﺎﺕ ﻣﯿﮑﺮﺩ !!!!
ﺑﺎﺑﺎﻡ : ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻧﮑﻨﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻤﻮﻧﻢ ﺩﻭﺷﺨﺼﯿﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ؟؟؟؟
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ : ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﻢ ﺑﯽ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ
ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺷﺨﺼﯿﺖ !!!!
ﯾﻨﯽ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺩﺭ ﺣﺪ ﻫﯿﺮﻭﺷﯿﻤﺎ .... ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﯿﮑﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﺟﻢ
ﻣﯽ ﮐﻨﻢ

[ چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:,

] [ 19:16 ] [ raha ]

[ ]

  هیچی بدترازاین نیست که یه خونواده بیان خونتونو یه بچه ی کوچیکه

 

 

شیطون اعصاب خوردکنه پرررو داشته باشن.یعنی اون لحظاتیکه عروسکای

 

اتاقمو ورمیدارن باشون کشتی میگیرنو پدرمادراشونم اصصصصصصصصلا

 

به روی خودشون نمیارن دلم میخواد بچه هه روبگیرم خفه ش کنم !!!

[ دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:,

] [ 20:41 ] [ raha ]

[ ]

 مامان بزرگم خیلی مریض بود

و در ضمن دکتری که همیشه میره پیشش مطبش باز نبود

به هزار زحمت راضیش کردیم بره پیش یه دکتر دیگه

وقتی رفتیم داخل،معاینه که تموم شد مامان بزرگم گفت:

آقای دکتر یه چیزی بنویس فعلأ خوب بشم

تا چند روز دیگه برم پیش یه دکتر درست حسابی .

۷سال درس خوندشُ شست مثل رخت پهن کرد رو بند! =))

[ دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:,

] [ 20:37 ] [ raha ]

[ ]

 

یادمان باشدهر پس مانده اي که‌ زمین می اندازیم ، قامت یک نفر را خم میکند...

[ دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:,

] [ 20:33 ] [ raha ]

[ ]

 یه خانمی با ماشین تو جاده در حال رانندگی بود و آقایی هم داشت با ماشین خودش توی همون جاده تو باند مخالف رانندگی میکرد

وقتی این دو به هم رسیدند؛ خانم شیشه ی ماشینش رو پایین میکشه و خطاب به آقا فریاد میزنه
حیووووووووون ...!!!!
آقا هم بلافاصله داد میزنه : میمووووووون ....!!!
بعدم هر دو به راه خودشون ادامه میدن و آقاهه کلی به خاطر واکنش سریع و هوشمندانه ای که نشون داده بود خوش به حالش شده بود! فقط
وقتی سرپیچ بعد رسید یه گوزن با شدت خورد توی شیشه ی جلوی ماشین
نتیجه ی اخلاقی: مردها هیچوقت واقعا سعی نمی کنند بفهمند که زن ها دارن تلاش میکنند چی بهشون میگن

[ دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:,

] [ 20:31 ] [ raha ]

[ ]

  خدا پرسید :میخورید یا میبرید؟
پاسخ دادم :میخورم. چه میدانستم لذت هارا میبرند
حسرتها را میخورند!!

[ جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,

] [ 22:24 ] [ raha ]

[ ]

  دیدم یه شماره غریب اس ام اس داده: "چطوری مهندس بی معرفت؟"

زدم: شما؟

زد: "یکی که با وجود همه بی معرفتیات دلش طاقت دوریتو نداره و همیشه برمی

گرده طرف تو."

یکم فک کردم و گفتم: "نیوشا تویی؟ برگشتی ایران عسلم؟ نیوشا از اون موقع

که تو رفتی از دلتنگی تو و تنهایی دارم میمیرم، اما چون میدونستم هیشکیو

مثل تو نمی تونم دوست داشته باشم سمت هیشکی نرفتم."

گفت: "من نیوشا نیستم، فک کنم با وجود نیوشا باید به من بگی دوست دختر سابق."

کلی فک کردم قبل نیوشا با کی بودم،

زدم: "یاسمن تویی؟ تو دوست دختر اول و آخر من و ملکه آرزوهای منی تا ابد،

سابق چیه، میگن دلتو به هرکی بار اول ببازی دیگه بقیه عشقا برات بی رنگ

میشه و منم که دلم به تو قفل شده نفس."

گفت: "من یاسمن نیستم، حالا که اِنقد سرت شلوغه کاش لااقل یادگاری ازت تو

دلم نبود."

کلی فک کردم خدایا یادگاری تو دل؟ کدومشونه!؟

گفتم: "ستاره تویی؟ باید قبول کنی برای ما زود بود و آبروی خودمون میرفت،

صد بار بهت گفتم اون بچه رو بنداز، هنوزم دیر نشده، اگه بندازیش میتونیم

تا ابد با هم بمونیم زندگی من، هنوزم جدایی از تو رو باور نمی کنه دلم."

گفت: "احمق، من عاطفه ام، فک نکنم بشناسی، با اینکه آخرین دیدارمون 2

ساعت پیش بوده، نمی خواد بقیه رو رو کنی کثافت، حیف من که وسط کلاس از

دانشگاه برگشتم اومدم دم خونه دنبالت بريم بيرون با هم دور بزنيم."

منم با كمال پررويي زدم:

"عاطفه، ميدونستم تويي عزيزم، داشتم اذيتت

ميكردم ببينم چقدر دوستم داري و روم حساسی!؟!

[ جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,

] [ 22:23 ] [ raha ]

[ ]

 

[ جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,

] [ 22:15 ] [ raha ]

[ ]

  فروردین : یا روز میمیرند یا شب.
اردیبهشت : نه تنها قادر به پرداخت اجاره خانه خود نمی شوند بلکه از صاحبخانه خود پول دستی هم می گیرند.
خرداد : کارت تلفن تغلبی نصیبشان میشود.
تیر : به دلیل سوراخ بودن جیبشان ۲۴۰ تومان از دست میدهند.
مرداد : دچار یک خود درگیری عجیب می شوند.
شهریور : کلید های خانه را گم می کنند.
مهر : به یک مسافرت خارجی می روند البته در خواب.
آبان : چک هایشان برگشت می خورد البته در بیداری.
آذر : لامپ تصویر تلویزیونشان می سوزد.
دی : در حالی که سوار اتوبوس هستند یکی از هم کلاسیهای خود را سوار بر ماکسیما می بینند.
بهمن : همه دنیا روز تولدش را فراموش می کنند.
اسفند : جوهر خودکارشان بر پیراهنشان پس میدهد تا بیش تر از همیشه تابلو شوند

[ جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,

] [ 22:13 ] [ raha ]

[ ]

 

[ پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:,

] [ 16:16 ] [ raha ]

[ ]

 

[ پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:,

] [ 16:15 ] [ raha ]

[ ]

[ پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:,

] [ 16:11 ] [ raha ]

[ ]

صفحه قبل 1 ... 25 26 27 28 29 ... 65 صفحه بعد

       

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه